ویژگی های امام رضا (ع)

 شخصیت ملکوتی و مقام شامخ علمی و زهد و اخلاق حضرت رضا (ع) و اعتقاد شیعیان به او، سبب شد که نه تنها در مدینه بلکه در سراسر دنیای اسلام به عنوان بزرگ ترین و محبوب ترین فرد خاندان رسول اکرم (ص) مورد قبول عامه باشد و مسلمانان او را بزرگترین پیشوای دین بشناسند و نامش را با صلوات و تقدیس ببرند. علمش بی کران و رفتارش پیامبر گونه و حلم و رأفت و احسانش شامل خاص و عام می گردید. کسی را که با عمل و سخن خود نمی آزرد، تا حرف مخاطب تمام نمی شد سخنش را قطع نمی کرد. هیچ حاجتمندی را مأیوس باز نمی گرداند. در حضور مهمان به پشتی تکیه نمی داد و پای خود را دراز نمی کرد.

هرگز به غلامان و خدمه و دشنام نمی داد و با آنان می نشست و غذا می خورد. شبها کم می خوابید و قرآن می خواند. شبهای تاریک در مدینه می گشت و مستمندان را کمک می کرد. در تابستان بر حصیر و در زمستان بر پلاس زندگی می کرد. نظافت را در هر حال رعایت می فرمود و عطر و بخور بسیار به کار می برد. عادتاً جامه ی ارزان و خشن می پوشید، ولی در مجالس برای ملاقت ها و پذیرایی عا لباس فاخر در بر می کرد. غذا را اندک می خورد و سفره اش رنگین نبود. در هر فرصتی مقتضی مردم مسلمان را به وظایف خود آگاه می کرد. برای خنثی کردن توطئه های مأمون و اطرافیان او مراقبتی هوشیارانه داشت.

به طور کلی او دارای شخصیتی یگانه و صفاتی ویژه بوده است و از نظر شیعه ی امامیه آن حضرت دارای ملکه ی عصمت که از لوازم امامت است، می باشد.

الف: علم و دانش

امام (ع) دانش خود را از جدش پیامبر خدا (ص) به ارث برده است و او سرچشمه جوشانی از علم و فضیلت بود که تشنگان دانش و معرفت از او بهره می بردند و تشنگی خود را برای فهم مشکلات و حلّ معضلات، بدو فرو می نشاندند. او بر تمام علوم و دانش های احاطه ی کامل داشت. مورخان و راویان در این موضوع متفق القولند که او دانشمندترین مردم زمان خویش و داناتر و شایسته تر از همه ی آنان در فرایض دین و دیگر علوم بود. سخن درباره ی او و علم فراوانش بسیار است.

تاریخ، بسیاری از مناظرات علمی و مباحثات فکری آن حضرت را که موجب پیروزی بر دشمنان اسلام شده، برای ما بیان کرده است و نیز افاضات آن حضرت را در انواع دانش ها که مورد استفاده ی بزرگان علم و رجال فکر قرار گرفته، شرح داده است.

از امام موسی بن جعفر (ع) روایت شده است که به فرزندان خود می فرمود: این برادرتان علی، عالم آل محمد (ص) است. مسائل دین خود را از او بپرسید و آن چه به شما گوید، نگه دارید.

حاکم در تاریخ نیشابور خود می نویسد: بیست و چند سالی بیشتر نداشت که در مسجد پیامبر خدا (ص) به فتوی می نشست.

علی بن موسی (ع) می فرمود: من در روضه ی پیامبر خدا (ص) می نشستم و دانشمندان در مدینه زیاد بودند. چون یکی از آنها در مسأله ای ناتوان می شد همگی متوجه من می شدند و مسائل را نزد من می فرستادند و من پاسخ آنها را می دادم.

امام (ع) عالم ترین مردم زمان خود و نیز بالاترین مرجع در جهان اسلام بود. عالمان دین و فقیهان سؤالاتشان را که درباره ی فرائض اسلامی بود، به نزد او می فرستادند. ابراهیم بن عباس گفته است: هنگامی که از حضرت رضا (ع) درباره ی موضوع مشکلی پرسش می کردند، امام (ع) به راحتی پاسخ می داد. من هرگز کسی را داناتر از او ندیدم.

در سنن ابن ماجه آمده است که او سرور بنی هاشم بود، و مأمون او را بسیار بزرگ می داشت. مأمون بارها خود در فرصت های گوناگون اعتراف می کرد که: رضا (ع) دانشمندترین و عابدترین مردم روی زمین است. وی هم چنین به رجاء بن ابی ضحاک که مأمون او را برای تدارک اعزام امام رضا (ع) به مدینه فرستاده بود، گفته بود: به خدا سوگند، من مردی را برای خدا پرهیزگار تر از او ندیدم. هم چنین کسی را ندیدم که بیش از او در تمام اوقاتش، به یاد خدا باشد و بیشتر از او، از خدا بترسد.

رجاؤ ادامه می دهد که آن حضرت در هیچ شهری وارد نمی شدند مگر که این که مردم از هر سو، به او روی می آورند و مسائل دین را از آن امام (ع) پرسش و استفتاء می کردند و آن حضرت نیز به آنان پاسخ می دادند و احادیث بسیاری برای آنها از پدرانش از حضرت علی (ع) و از پیامبر خدا (ص) بیان می فرمود. هنگامی که از این سفر بازگشتم و نزد مأمون رفتم از چگونگی حال آن حضرت در طول راه پرسید او را به آن چه در شب و روز و اوقات سکون و حرکت، از آن امام دیده بودم، خبر دادم، مأمون گفت: . . . بلی ای پسر ابی ضحاک، او بهترین فرد روی زمین، دانشمندترین و عبادت پیشه ترین انسانهاست . . .

از عبدالله بن جندب روایت شده که حضرت رضا (ع) به او نوشت: اما بعد همانا محمد (ص) امین خدا در میان خلقش بود و چون آن حضرت درگذشت ما خانواده وارث او شدیم. پس ما امین خدا در زمین هستیم.

خدا از ما و آنها پیمان گرفته که رهبر آنها باشیم و آنها پیرو ما. بر سر هر آبی که ما وارد شویم آنها هم وارد شوند و در هر جا درآییم، درآیند، (متابعت در مقام عمل را می رساند) جز ما و ایشان کسی در کیش اسلام نیست. ماییم نجیب و رستگار و بازماندگان پیامبران و فرزندان اوصیاء و ما در کتاب خدای عزّوجل خصوصیت داریم و ما به قرآن سزاوارتریم تا مردم دیگر و ما به پیامبران نزدیکتریم تا مردم دیگر، و خداوند دینش را برای ما مقرر داشته و در قرآن فرموده « شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدّینِ ما وَصّی بِهِ نُوحاً وَالَّذی اَوْحَیْنا اِلَیْکَ وَ ما وَصیَّنْا بِهِ ابراهیمَ وَ مُوسی و عیسی» ( خدا شرع و آئینی که برای شما مسلمین قرار داد حقایق و احکامی است که نوح را هم به آن سفارش کرد و بر تو نیز همان را وحی کردیم و به ابراهیم و موسی و عیسی هم آن را سفارش نمودیم.)

امام (ع) فرمود: آن چه را که خداوند به نوح سفارش نمود به ما سفارش کرد و آن چه را به ابراهیم و موسی و عیسی وحی کرد، به ما آموخت و آن چه را باید بدانیم به ما آموخت و علوم این پیامبران را به ما سپرد. پس ما وارث پیامبران اولواعزم هستیم و آن سفارش این بود که دین را به پا دارید و در آن تفرقه نیندازید و با هم متحد باشید. گران و ناگوار است بر مشرکین آن چه دعوتشان کنید که همانا ولایت علی (ع) است. همانا خداوند کسی را که به او رجوع کند، هدایت می کند. یعنی کسی که ولایت علی (ع) را از تو بپذیرد.

نمونه ای دیگر از وسعت علم و کمال امام رضا (ع) این است که می توانست به تمام زبان ها سخن بگوید. ابواسماعیل سندی می گوید: هنگامی که در هندوستان بودم، شنیدم که خداوند یک حجّت عرب زبان دارد.بنابراین از وطن خارج شدم و رفتم تا او را ببینم، مرا به سوی امام رضا (ع) راهنمایی کردند تا به نزدش رسیدم. من قادر به صحبت کردن به زبان عربی نبودم. بنابراین به زبان هندی به امام (ع) سلام کردم. ولی حضرت به زبان خودم سلامم را پاسخ گفت. باز به زبان هندی از او پرسیدم و او پاسخ مرا به زبان خودم داد. عرض کردم: چون شنیدم خداوند حجت عرب زبانی دارد، از شهر خود به طلب شما بیرون آمدم تا زیارتتان نمایم. امام (ع) به من فرمود: من همان هستم که دنبالش بودی. بپرس از من آن چه را که می خواهی.

اباصلت هروی گوید: امام رضا (ع) با مردم به زبان خودشان گفتگو می کرد و به خدا سوگند که از نظر لغت و زبان فصیح ترین و داناترین مردم بود. روزی به آن بزرگوار عرض کردم: یا بن رسول الله ! از شناسایی تو به این زبان ها با وجود اختلافات در شگفتم. حضرت فرمود: ای اباصلت من حجت خدا بر خلق او هستم و حق تعالی حجتی را بر قومی فرا نگیرد در حالی که آن حجت به لغت های ایشان عارف نباشد. آیا قول امیرالمؤمنین علی (ع) به تو نرسیده است که فرمود: فصل خطاب به ما داده شده است و آیا فصل خطاب غیر از شناسایی لغت هاست.

شیخ محمد بن الحسن درباره ی این صفت امام (ع) شعری سروده که معنای آن این چنین است: و علم او به تمام زبان ها، واضح ترین اعجاز و علامت است.

از اباصلت هروی نقل شده که مأمون گروهی از دانشمندان ادیان مختلف و فقها و متکلمان اسلام را در جلسات متعدد گرد آورد، همگی مغلوب علوم سرشار آن حضرت شدند و به فضل و برتری او اقرار و به ناتوانی خود اعتراف کردند.

امام رضا (ع) دارای حضور ذهن، سرعت انتقال، قوت، استدلال و روانی و شیوایی کلام بود. معانی بکر و تازه در هنگام ضرورت بی زحمت اندیشه و بدون سستی در بیان، در اختیارش قرار داشت. مباحثات آن حضرت با رؤسای ادیان و دانشمندان و زندیقان که آنان را با دلایل روشن و براهین قاطع محکوم و مغلوب می فرمود، دلیل آشکاری است بر درجه ی حضور ذهن و سرعت انتقال آن حضرت. از این رو مشاهده می شود که علما و دانشمندان و رؤسای ادیان مختلف در مجلسی که مأمون تشکیل می داد و از آنها می خواست که بی پروا هر چه را اعتقاد دارند، مورد بحث قرار دهند، پس از منظره آن حضرت، با دانشمندان حاضر، سکوت همه ی مجلس را فرا می گرفت و همه گفتار امام را تصدیق می کردند و به برتری مقام علمی او اقرار می کردند و به کمبود علمی خود در برابر آن بزرگ مرد اعتراف می نمودند.

ب: روش اخلاقی امام (ع) در رفتار با مردم

امام رضا (ع) به اخلاق عالی و ممتاز آراسته بود و بدین سبب دوستی عام و خاص را به خود جلب فرموده بود. هم چنین انسانیت او نیز یگانه و بی مانند بود و در حقیقت تجلی روح نبوت و مصداق رسالتی بود که خود آن حضرت یکی از وارثان اسرار آن به شمار می رفت.

امام (ع) در برخورد با مردمان چهره ی راستین اسلام را ترسیم می کرد. آن هم در عصری که جلال و شکوه پوشالی دستگاه خلافت از این آیین سیمای دیگری ارائه می داد. نخستین نکته این که او همه را دارای ارزش انسانی می دانست و از این دیدگاه با مردم رفتار می کرد.

یاسر خادم نیز گوید: روش امام (ع) چنین بود که چون خلوت می کرد، حشم و خدم خود را از کوچک و بزرگ جمع می کرد و با آنها گفتگو می نمود و خود را مأنوس و مونس آنها می ساخت و طریقه ی آن حضرت در هنگام غذا خوردن این بود که چون سفره ی غذا را برای آن بزرگوار حاضر می ساختند کوچک و بزرگ و حتی میرآخور را در کنار خود می نشاند و با آنها غذا می خورد.

ابن شهر اشوب در مناقب خود گوید: امام رضا (ع) وارد حمام شد. مردی که آن حضرت را نمی شناخت به او گفت بدن مرا ماساژ ده، امام شروع به این کار کرد. هنگام که مردم آن مرد را متوجه کردند و حضرت را شناخت با پریشانی شروع به عذر خواهی و پوزش کرد، اما امام هم هم چنان به کار خود مشغول بود و او را دلداری می داد.

هنگامی که مشاهد می کنیم اما بر سر سفره غذا، همگی بردگان و غلامان و حتی دربان و میرآخور را در کنار خویش می نشاند در می یابیم که این گونه رفتار، برای این است که به امت درس انسانیت و فضیلت آموزد و شرف و کرامت انسانی را استوار و نظریه ی اسلام را در رفتاری که باید هر انسان با برادران دینی اش داشته باشد، عملاَ نشان دهد.

این که اسلام از نظر حقوق اجتماعی، قانون برابری و مساوات را میان افراد امت برقرار ساخته برای این است که کرامت انسانی را به او بازگرداند و او را از قید و بند زندگی طبقات رها و آزاد سازد. چنان که خدواند متعال فرموده است: « . . . اِنَّ اَکرَمَکُمْ عِنْدَاللِه اَتقیکُمْ . . .» (گرامی ترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست.)

از ابراهیم بن عباس صولی نقل است که گفت: شنیدم علی بن موسی الرضا (ع) می فرمود: برای سوگند خود، بنده ای آزاد می کنم و من چنین سوگندی نمی خورم مگر این که بنده ای را آزاد و پس از آن همه ی دارایی های خود را در راه خدا انفاق کنم. سوگند می خورم به قرابتی که با پیامبر خداد (ص) دارم، اگر کسی گمان کند من بهتر از این هستم – اشاره به یکی از غلامان سیاه خود فرمود – درست نیست، مگر این که من عمل شایسته داشته باشم تا که بهتر از او باشم.

امام اخلاق اصیل اسلامی را بدین گونه برای ما تعریف می کند و روشی را که باید برای حفظ شرف انسانی و از بین بردن امتیازات اختیار کرد تعیین می فرماید.

ابراهیم قمی گفت: یاسر برای من نق کرد که در راه در جایی که میان ما و طوس هفت منزل راه باقی مانده بود. ابوالحسن (ع) بیمار شد، و تا ما به طوس رسیدیم یماری آن حضرت شدت یافت، و چندین روز در طوس اقامت کردیم، و مأمون روزی دو بار به عیادت او می آمد، و در روز آخری که در آن روز حضرت از دنیا رفت که بسیار هم ضعیف شده بود، بعد از این که نماز ظهرش را به جای آوردبه من فرمود: ای یاسر، این مردم چیزی خورده اند؟ عرض کردم ای سرور من! با این وضعی که شما دارید چطور می توانند چیزی بخورند، حضرت این کلام را که شنید کمر خود را راست کرده و فرمود: غذا را بیاورید و همه ی کارکنان خود را بر سر سفره نشانید و از هر یک جدا جدا احوال پرسید و از وضعشان جستجو کرد پس از این مردان و زنان طعام خوردند، ضعف شدیدی بر امام (ع) غلبه یافت و بیهوش افتاد و صدای شیون از حاضران برخاست.

امام (ع) در آن حالت بیماری نیز لحظه ای از یاد مردم خود غافل و میل ندانست در بیماری او افراد خانواده اش دست از زندگی روزمره خود بردارند.

ج: زهد و پرهیزگاری:

زهد مفهومی گسترده دارد و به معنی نداشتن و پوشیدن لباس و خوردن غذای ساده نیست. بلکه معنای واقعی زهد بین این دو جمله ی قرآن است: « لِکَیْلا تَاسُوا عَلی ما فائَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما اتاکُمْ» ( تا آن چه از دست دادید دریغ آن نخورید و به آن چه به دست می آورید به سرکشی شادمان مشوید). آن کس که بر گذشته افسوس نخورد و از آینده فرحناک نگردد، هر دو جانب زهد را به دست آورده است.

به عبارت دیگر زهد نه آن است که مال دنیا را تباده کنی و نه آن که حلال آن را بر خود حرام گردانی. بلکه زهد آن است که اعتمادت به آن چه نزد حق است بیش از آنی باشد که در نزد خودت یافت می شود. و زاهد کسی است که دنیا از نظر او هدف و مقصود نیست که کوشش خود را بدان منحصر کند، بلکه اگر دنیا به او رو آورد، از آن بهره گیرد، و اگر به او پشت کرد، آن چه را نزد خداست، بهتر و پایدارتر داند.

خواجه نصیر الدین طوسی در کتاب اوصاف الاشراف در باب زهد چنین آورده است: زهد عدم رغبت است و زاهد کسی است که او را بدانچه تعلق به دنیا دارد، رغبت نباشد نه از سر عجر یا از راه جهل به آن و نه از جهت غرض یا عوضی که به او راجع باشد. هر کسی که موصوف به این صفت باشد، زاهد است.

در نثر الدرر آمده است که گروهی از صوفیان، در خراسان بر امام (ع) وارد شدند و به آن حضرت عرض کردند که امیرالمؤمنین درباره ی امری که خداوند بر عهده ی او گذاشته، اندیشه کرد و دریافت که شما اهل بیت، از همه مردم به امامت و پیشوایی امت سزاوارترید، سپس به اهل بیت نظر انداخت، دانست که تو از همه ی آنان شایسته تری. از این رو بر آن شد امر خلافت را به شما بازگرداند. اکنون امت به پیشوا و رهبری نیازمند است که جامه اش خشن و طعامش ساده باشد و بر الاغ شوار شود و از بیمار عیادت کند.

امام (ع) فرمود: یوسف(ع) منصب پیامبری داشت، قبای ابریشمی با تکمه های زر می پوشید و در مجلس فرعونیان بر پشتی های آنان تکیه می زد، وای بر شما! جز این است که از امام قسط و عدل خواسته می شود؟ و اگر سخن گوید، راست گوید، و اگر حکم کند، بر قاعده عدل و داد باشد.و اگر وعده کند، انجام دهد. همانا خداوند لباس یا طعامی را حرام نفرموده است. سپس این آیه را تلاوت فرمود: « قل من حرم زینه الله التی اخرج لعباده والطیبات من الرزق» ( بگو ای پیامبر چه کسی زینت های خدا را برای بندگان خود آفرید، حرام و روزی های حلال و پاکیزه را منع کرده است)

با امام جواد (ع) عرض شد، درباره مشک چه می فرمایی؟ فرمود: پدرم دستور داد، مشک برای او تهیه کردند که هفتصد درهم بهای آن شد.

امام با این روش ثابت می فرماید که ظاهر زندگی ربطی به زهد واقعی ندارد و زهد واقعی همان عدم دلبستگی و شیفتگی باطنی انسان به دنیاست. این که دنیا پدیده ای گذار و ناپایدار است مانع این نیست که مؤمن از نعمت های پاکیزه و لذت هایی که خداوند آنها را برای او جایز و حلال کرده، بهره نگیرد.

ابن عبّاد نوع سلوک زاهدانه ی آن حضرت را چنین بیان می کند:

امام رضا (ع) در تابستان به روی حصیر و در زمستان بر روی پلاس می نشست، و جامه زبر و خشن می پوشید، اما هنگامی که در میان مردم، ظاهر می شد، خود را می آراست و لباس زیبا و زیبنده می پوشید.

یک بار سفیان ثوری او را دید که جامه ای از خز بر تن کرده است. او را گفت ای پسر پیامبر خدا! چه خوب بود لباس کم بهاتری از این می پوشیدی. امام فرمود: دستت را پیش آر! پس دست او را به گریبان خود برد و او دید که زیر جامه بوریایی بیش نسیت. آن گاه امام (ع) فرمود: ای سفیان! آن جامه ی خز برای خلق و این لباس ژده برای حضرت است.

د: دعا و عبادت

دین بر پایه عبادت استوار است و مغز عبادت دعاست که خود بهترین و نزدیکرتین راه به سوی خداوند است و عقل و نقل بر فضیلت و وجوب دعا دلالت دارند. در قرآن کریم در فضیلت و اهمیت دعا تأکید بسیار شده است.خداوند می فرماید: « وَ اِذا سَألَکَ عِبادی عَنّی فَانِّی قَریب‏ٌٌ اُجیبَ دَعْوهَ الدّاعِ اِذا دَعانِ فَلْیَسْتَجیبُوا لی وَلْیُوْمِنُوا بی لَعَلَّهُمْ یَرْشُُدوُنَ» ( و چون بندگان من از دوری و نزدیکی من از تو پرسند، بدانند که من به آنها نزدیک خواهم بود و هر کس مرا خواند دعای او را اجابت کنم و دعوت مرا و پیامبران را بپذیرند تا به سعادت راه یابند).

امام رضا (ع) نیز فرموده اند: دعا از نیزه کارگرتر است.

خداوند وعده فرموده که دعای بندگانش را اجابت کند و خواسته های آنان را عطا نماید. وعده ی الهی قطعی و تخلف ناپذیر است.

برای آنان که بود را مفهومی جز بنده بودن ندانند. پرستش نه یک تکلیف، بلکه معنای زندگی و راز جاودانگی است.در نگاه آنان پرستش خدا نه یک واجب است که باید از سر گذارند، بلکه شهد شرینی است که باید چشید و در آن روح بودن و ماندن را یافت. از این رو اگر درباره ی خدا پرستی این گونه کسان که امامان پیشاپیش همه ی آنان هستند سخنی گفته شود، سخن از انذاره ی عبادت نیست. بلکه سخن از چگونگی است آنان بنده بودن را مایه ی افتخار، بندگی کردن را مایه سربلندی و سر فرودآوردن در برابر خواست خواست آشکار و پنهان خداوند را اساس سرافرازی می شمرند. این معنای سخن هشتمین امام است که می فرماید: به بندگی خدا افتخار می کنم. همین حقیقت است که بدخواهان او را ناواسته بر آن می دارد. که اعتراف کنند او پرستش گرترین همه ی زمینیان است. و در میان فرزندان عباس و علی (ع) با فضیل تر، پرهیزگارتر، دیندارتر و شایسته تر از او ندیده اند.

یکی از برجسته ترین فضایل امام رضا (ع) سرسپردگی وی به خداوند تبارک و تعالی و تمایلش به او بود. این فضیلت را می توان به وضوح در اعمال عبادی او که بر پایه ی خوف الهی و دینداری قرار دارد، در بخش مهمی از زندگی روحانیش مشاهده نمود.

در پوتو توجه به چنین برداشتی از مفهوم عبادت در نظر امام است که می توان برای خواندن هزار رکعت نماز در شبانه روز، سجده های طولانی پس از نماز صبح، روزه های مکرّر، شب زنده داری های پر رمز و راز و همدمی همیشگی با قرآن تفسیری شایسته یافت. یا به درک حقیقت این سخن نایل آمد که کسی درباره ی آن حضرت می گوید: به خدا سوگند مردی ندیدم که بیش از او از خدا پروا کند،بیش از او در همه ی اوقات به یاد خدا باشد و بیش از او از خدا بترسد. گوینده ی این سخن کسی از شاگردان او، بلکه فرستاده ی دستگاه خلافت رجاء بن ابی ضحاک است. آن بزرگوار با مردم کم سخن می گفت و گفتار و پاسخ و مثال هایی که ضمن گفتارش می آورد، نشأت گرفته از قرآن مجید بود زیرا که با قرآن همدم بود. آن حضرت در سه روز، یک بار تمام قرآن را تلاوت می کرد و می فرمود: اگر خواسته باشم که در کمتر از سه روز، قرآن را ختم کنم، می توانم ولی هرگز به هیچ آیه ای مرور نکردم مگر این که در معنی آن اندیشیدم و درباره ی این که آن آیه در چه موضوع و در چه وقت نازل شده فکر کردم، و بدین سبب است که آن را در سه روز ختم می کنم.

همو در جایی دیگر نیز فرمود: ای زید! از خدا بترس که آنچه بدان رسیده ایم تنها به کمک تقوا میسر شده است.

امام (ع) همین تقوا، خداترسی و فرمانبرداری را معیار و نشان بودن نیز می خواند و به دیگری می گوید: هر کدام از پیروان هر کدام از پیروان ما خدا را فرمان نبرد از ما نیست و تو اگر از خدا فرمان ببری از ما خاندان هستی.

آن حضرت شبها کم می خوابید و غالباَ شبها را به عبادت می گذارنید. بسیار روزه می گرفت و هرگز سه رور روزه گرفتن را از هر ماه که پنج شنبه اول ماه و پنج شنبه آخر ماه و چهارشنبه میان ماه باشد، ترک نکرد و می فرمود: روزه ی این سه روز، در هر ماه معادل روزه ی همه ی ایام سال و عمر است.

دعا دارای آدابی است که مهم ترین آن عبارتند از:

1- با معرفت به خداوند و ایمان صحیح دعا کند و به غیر خدا امید نداشته باشد.

2- با حضور قلب و توجه کامل دعا کند و از روی غفلت و بی خبری دعا ننماید.

3- خداوند را پیش از دعا ستایش و نعمت های او یادآوری و سپاسگزاری کند.

4- پیش از دعا صدقه بدهد.

5- از آلودگی های گناهان توبه کند و با استغفار خود را پاکیزه نماید.

6- با حضور قلب و توجه کامل دعا کند و از روی غفلت و بی خبری دعا ننماید.

7- اول برای حضرت صاحب الزمان (عج) دعا کند.

8- شکیبایی در تأخیر دعا داشته باشد.

9- چه در حال آسودگی و چه در حال سختی، همه وقت دعا کند.

10- حقارت و پستی دنیا را در نظر آورد و بداند تأخیر در استجابت دعا با حکمت است.

11- کسب حلال داشته باشد و غذای و حرام نخورد.

12- قطع رحم نکند.

13- اظهار دشمنی با مردم کند، و حاجت دیگران را بر خود مقدم بدارد.

14- اگر زود با اجابت رسد موجب حرص نگردد و نعمت های خدا در نظر او خوار و کوچک نشود.

15- به واسطه ی فراوان شدن مال و ثروت و قدرت در خطر ادا نکردن حقوق آن نیفتد.

یکی از مظاهر زندگی امام رضا (ع) این است که وی در مناجات با خدا از دعا به مثابه ی یک حربه استفاده می نمود و در تمام امورش به آن اشاره می کرد. چرا که از دعا و تضرع سودی معنوی یافته بود که هیچ سودی در زندگی با آن برابری نمی کرد.

چند حدیث از امام (ع) در باب دعا:

1- حضرت رضا (ع) فرمود: مَثَلُ الْأسِتْغِفارِ مَثَلٌ وَرَقٍ عَلی شَجَرَهِ تُحَرَّکُ فَیَتَناثَرُ وَ الْمُستْغفِرُ مِنْ ذَنبِ وَ یَفْعُلُه کَاْلُمسْتَهْزی بِرَبِّهِ.

(مثل استغفار و ریختن گناهان، چون برگ درختی است که در فصل پاییز آن درخت بجنبد و آن برگ بریزد و کسی که از گناهی استغفار کند و باز آن را انجام دهد مانند کسی است که پروردگار خود را مسخره کند).

2- حضرت رضا (ع) همیشه به اصحاب خود می فرمود: عَلَیُکْم بِسِلاحِ الأنبیاءِ فَقیلُ: و ما سِلاحُ الأنبیاءِ؟

قالَ: الدُّعْاء ( برشما باد به اسلحه ی پیمبران ! به او عرض شد: اسلحه ی پیمبران چیست؟ فرمود دعا است).

3- الدُّعا یَدْفَعُ البلاء النّازل وَ ما لَمْ یِنْزلْ (دعا بلایی را که نازل شده و آنچه را که نازل نشده، دفع می کند).

4- دَعْوَهُ الْعَبْدِ سِرّاً دَعْوًهً واحِدَهً تَعْدِلُ سَبْعینَ دَعْوَهًَ عَلانیهً. (دعای بنده در پنهانی برابر با هفتاد دعای آشکار است). یعنی پنهانی دعا کردن بهتر است و می فرمود: مرد باید درخواست خود را محرمانه به مولایش بگوید تا کسی از ان باخبر نگردد.

5- حضرت رضا (ع) می فرماید که امیرالمؤمنین (ع) فرمودک خوشا به حال کسی که عبادت و دعایش را برای خدا خالص کند و دلش را به آن چه چشمش می بیند، مشغول ندارد و بدانچه گوشش می شنود، یاد خدا را فراموش نکند و برای آن چه به دیگری داده شده اندوهگین نشود.

6- امام رضا (ع) می فرمود: کانَ الرَّجلُ مِنْ بَنی اسرائیلَ اذا أرادَ الْعِبادَة صَمَتَ قَبْلَ ذلِکَ عَشَرَ سِنینَ ( هر گاه مردی از بنی اسرائیل می خواست عبادت کند، ده سال پیش از آن خاموشی می گزید). یعنی سخن بیهوده نمی گفت و فکر خود را متوجه ی علوم و معارف دینی می نمود و سپس به تعلیم و هدایت خلق می پرداخت.

دعایی که امام رضا (ع) با آن طلب امنیت و ایمان می نمود: یا مَنْ دَلَّنی عَلی نَفْسِهِ وَ ذلَّلَ قَلبی بِتَصدیقِهِ أسئَلُک الْاَمْنَ وَ اْلایِمانَ فِی الدُّنیا و اْلآخِرِة این دعا گر چه کوتاه است، حاوی دلایل یگاگی خداست به این دلیل که خدا از طریق شگفتی های این عالم، خود را به مخلوقاتش می شناساند. دعایی که امام رضا (ع) با آن مناجات می کرد: اَلّلهُمَّ اْعطِنی وَ ثَبَّتْنی عَلَیِْه وَ احْشُرنْی عَلَیْهِ آمِناً اْمْنُ مَنْ لا خَوْفَ عَلَیْهِ وَ لا حُزنَ وَ لا جَزَعَ اِنَّکَ اَهْلُ التَقَّوی وَ اَهْلَ الْمَعفِرَهَِ.

(خدایا به من هدایت عطا کن و مرا بر آن ثابت بدار و مرا با امن در حالی که بر هدایت هستم محشور کن هم چون کسی که هیچ ترس و حزن و جزع و فزعی ندارد، تو اهل تقوی و اهل آمرزش هستی !)

فضل بن شاذان روایت کند که امام (ع) خداوند را در دعا چنین می خواند:

سُبْحانَ مَنْ خَلَقَ الْخلْقَ بقُدرَتِه و اتقَنَ ما خلَقَ بحِکمَتِهِ وَ وَضَعَ کُلَّ شَیء مِنْهُ مَوْضِعَهُ یَعِلْمِه سَبْحانَ مَنْ یَعْلَمُ خائِنَهَ الاّعْیُنِ وَ ما تَحْفِی الصُّدُورُ وَ لَیْس کَمِثِلْهِ شی وَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصیرُ.

(منزه است خدایی که به قدرت خود، خلائق را خلق کرده است، و آنچه کرده است، و آنچه را خلق کرد، به حکمت خود متقّن آفرید و با علم خویش، هر چیز را در جای خود قرار داد، منزّه است کسی که نگاههای مخفی و خیانت بار چشم ها و نیت های پنهان در دل را می داند، هیچ چیز مانند او نیست. و او شنوا و بینا است).

علی بن ابراهیم گوید: یاسر خادم برایم حدیث کرد که امام رضا (ع) روز جمعه هنگامی که از مسجد باز می گشت در حالی که بدنش عرق کرده و غبارآلود بود دست ها را به سوی آسمان بلند کرد و گفت: اَللّهم اِنْ کانَ فَرَجی مِمّا انَا فیِه بِاْلمَوْتِ فَعَجَّلُهُ اِلی السّاعَهَ ( پروردگارا! اگر خلاصی من از این گرفتاری که در آن هستم، به مرگم حاصل می شود در آن تعجیل فرما).

ه: جود و احسان

جود و احسان امام (ع) از منشأ ایمان و مبدأ خیر بر مبنای فضل و کرم خداوند درباره ی وی سرچشمه می گیرد. برای امام رضا (ع) هیچ عملی دوست داشتنی تر از مهربانی کردن به مردم و به خصوص به فقرا نبود. مورخین نمونه های بسیاری از سخاوت و بخشندگی آن حضرت را ذکر کرده اند.

امام در گفتگوی خود با بزنطی، می فرماید: دارنده ی نعمت، در آزمون بزرگی است، زیرا خداوند حقوق خود را، در نعمتی که به او داده، واجب ساخته است. به خدا سوگند نعمت هایی از خداوند عزوجل نزد من است و من پیوسته از این بابت بیمناکم تا آن گاه که حقوقی را که خداوند بر من واجب ساخته است ادا کرده باشم. بزنطی گفت: فدایت شوم تو با این جلالت قدر از این بیم داری؟ امام فرمود: بلی ستایش می کنم پروردگارم را بر آن چه بر منت نهاده است.

اما حقوقی که خداوند واجب فرموده و امام (ع) در این حدیث به آن اشاره کرده همان دستگیری از بینوایان و تهیدستان زمان است، آنانی که شرایط بی رحمانه ی حاکم بر اوضاع، زندگی شان را واژگون و از هستی تهی ساخته است و یا توان کار برای به دست آوردن زندگی بهتر را از دست داده اند و یا درمانده و از وطن و کاشانه ی خود به دور افتاده اند و دیگر کسانی که ضرورت های زندگی آنان را وادار کرده که از دیگران درخواست کمک کنند.

بی شک سؤال و خواهش، خواری است و موجب از میان رفتن و آبروی سائل می شود. امام در این حدیث ما را متوجه حقیقی والا و انسانی می کند و آن این است که چیزی را که انسان به سائل می دهد، بخشش نیست بلکه شکر نعمتی است که خداوند به او تفضّل فرموده است. از این رو دارنده ی نعمت، مادام که حقوق واجب الهی را نپرداخته در آزمون و خطر بزرگی است.

مَتی آتِهِ یوماً لأ طُلِبَ حاجَهَ رجَعْتُ اِلی اَهْلی وَ وَجْهی بِمائِه

او کسی است که اگر روزی برای حاجتی نزد او روم، هنگامی که به سوی خانواده بازگردم، آبرویم به جای خود باقی است.

درباره ی احسان آن حضرت به بینوایان و تهیدستان، معمّر بن خلّاّد چنین گوید: ابوالحسن الرضا (ع) هنگامی که بر سفره غذا می نشست سینی بزرگی نزدیک او گذاشته می شد. امام (ع) از بهترین غذاهایی که حاضر می کردند از هر کدام مقداری برمی داشت و در سینی می گذاشت و دستور می فرمود که آن را بر بینوایان و درماندگان پخش کنند، سپس این آیه را تلاوت می فرمود: « فَلَا اقْتََحََمَ العَقَبَهَ و ما اَدْراکَ مَا الْعَقَبَهُ فَکُّ رَقَبَه. اَوْ اِطْعامُ فی یَوْمٍ ذی مَسْعَبَهِ یَتیماً ذا مَقْرَبَه اَوْ مِسکیناَ ذامَتْرَبَه» امام (ع) از عقبه به عنوان طعام خورانیدن به ایتام یاد می کند. بعد از آن می فرمود: خداوند دانا بود به این که همه انسانها، توان آزاد کردن بنده را ندارند. با اطعام طعام راهی برای آنان به سوی بهشت گشود.

این اعمال و سخنان امام رضا(ع) بیانگر توجه خاص او به خانواده های بی سرپرست و ایتام است. امام (ع) پیشنهاد جماعتی از مردم خراسان را که متقاضی معافیت از پرداخت خمس بودند نپذیرفت و با یادآوری اهمیت موارد مصرف خمس، پرداخت آن را نشانه ی اظهار دوستی و اخلاص به اهل بیت خواند.

یعقوب بن اسحاق نوبختی است: مردی از مقابل ابی الحسن (ع) عبور و به او عرض کرد: به اندازه جوانمردی خود به من بده! امام فرمود این را نمی توانم عرض کرد: به اندازه جوانمردی من. امام فرمود: حالا بلی! سپس فرمود: ای غلام دویست دینار به او بده.

اگر او تمام دارایی خود را به مرد می داد کمتر از آن مقداری بود که جوانمردی او اقتضای آن را داشت لذا از درخواست اولیه مرد خوداری نمود. این کاری زیان آور بود . . . امام (ع) فرمود: بکه بسیار سودآور بود، چیزی را که با آن پاداش و بخشایش خداوند را می خری، زیان به شمار میاور.

نیکی و بخشش امام (ع) برای این نیست که دوستی دیگران را به دست آورد و آنان را به جانب خود بکشاند، بلکه به اعتبار این است که کرم و بخشش، خویی پسندیده است که انسان را به پروردگارش نزدیک می سازد و با این کار،خداوند را در آنچه به او داده و در نعمت هایی که به وی تفضّل فرموده است، شریک خویش قرار می دهد و تفاوت میان بخشش های امام و دیگران همین است.

از محمد بن عیسی یقطینی روایت است که گفت: از هشام عباسی شنیدم که می گفت بر امام رضا (ع) داخل شدم و می خواستم از آن حضرت سؤال کنم دعایی بر بخواند که سردردی که عارضم شده است، رفع شود و دو جامه از جامه های خود را که در آنها محرم می شود به من ببخشد. ولی چون به حضور آن حضرت رسیدم و مسائل خود را سؤال کردم و جواب شنیدم حاجات خود را فراموش کردم. چون با آن حضرت وداع کرده و برخاستم که بیرون بروم. حضرت فرمود: بنشین! پیش رویش نشستم. دست مبارکش را روی سرم نهاد و دعایی خواند و دو جامه از جامه های خود را نیز طلب کرد و فرمود در میان این دو جامه احرام بسته ام.

این شخصیت متعادل است که از سویی در برخورد با افراد فروتر، فروتنی می کند و چون تنها می شود و فارغ از کارهای رسمی و دولتی، اطرافیان خود از کوچک و بزرگ را گرد می آورد و با آنان سخن می گوید، با آنان همدم می شود و حشمت از خویش فرو می نهد تا با او همدم شوند و از سویی در برابر آن خود را در ظاهر به شکوه خلافت آراسته است، سربلند و سرافراز می ایستد و چون از مأمون می شنود که دوست دارد جامه ی خلافت را بر تن او کند در پاسخ می فرماید: اگر خلافت از آن توست تو را حق آن نیست که جامه ای را که خدا بر تنت کرده است بر تن دیگران کنی و اگر خلافت از آن تو نیست روا نیست آن چه را از آن تو نباشد به او دهی.

امام (ع) در برابر خلفیه موضع خویش را در رابطه با خویش و دنیا چنین ترسیم می کند:

با بی رغبتی به دنیا، رهایی از شّر دنیا را می جویم. با دامن درکشیدن از حرام ها، نایل آمیدن به سودهای حقیقی را امیدوارم و با فروتنی در این سرای، بلندی نزد خداوند را خواهانم.

و: صبر و شکیبایی

صلابت و استقامت امام (ع) در موقعیت های سخت و دشواری که موجب برانگیختن بحران های نفسانی و عاطفی است، برای ما آشکار می شود.

آن حضرت در زمان خلافت هارون، در برابر انواع ستم ها و سختی ها، مانند حبس طولانی پدر و مصیبت او، انواع شکنجه ها و عذاب هایی که در این دوره به علویان وارد شد و بالاخره سعایت ناجوانمردانه ی دشمنان را نزد هارون، تحمل کرد.

شکیبایی و بردباری آن حضرت در دوره ی خلافت مأمون و سیاست مرموز و مزّورانه و پشت پرده ی او، به ویژه پس از تفویض ولایت عهدی، درجه صبر و تحمل آن حضرت را برای ما آشکار می سازد. امام (ع) به خوبی می دانست که مأمون در کردار و رفتارش با او، اخلاص ندارد و آن چه درباره ی او می کند صرفاَ یک نمایش سیاسی است و می خواهد با یک بازی ماهرانه، با واگذاری ولایت عهدی که موضوعی پر سرو صداست و اعکاس گسترده ای دارد، بهره برداری کند و پایه های لرزان حکومت خود را استوار سازد.

امام رضا (ع) صبر کردن در برابر سختی ها و بلاها را از خصوصیات مؤمنین شمرده و می فرماید:

انه لیس احد من شیعتنا ییبتلی ببلیه او یشتکی فیصبر علی ذلک الا کتب الله له اجر الف شهید.

(هرکس که شیعیان ما که به مصیبتی گرفتار شود یا دچار بیماری گردد و بر آن صبر کند خداوند اجر هزار شهید را برایش می نویسد.)

ز: بردباری و گذشت

امام (ع) بردباری را سبب مزید عزّت و افزایش قدر و منزلت انسانی تلقی می کرد. زیرا شکیبایی و گذشت در هنگام که انسان می تواند بدی را با بدی تلافی کند و نمی کند، گویای نیرومندی انسان در مهار کردن خشم و نشانه ی سلطه و قدرت او در جلوگیری از تحریکات نفس، در برابر تجاوزات است و همین خویشتنداری موجب برانگیختن ستایش و بزرگداشت او از جانب دیگران است به ویژه اگر چنین انسانی دارای مسئولیت های حکومتی و منصب های عالی باشد، بردباری و گذشت برای او از همه چیز زیبنده تر و سزاوارتر است.

مردی بر مأمون وارد شد، مأمون خواست گردن او را بزند، امام رضا (ع) حضور داشت، مأمون گفت: ای ابوالحسن چه می فرمایی؟ امام فرمود: من می گویم اگر نکویی کنی و از او درگذری، خداوند بر عزت تو می افزاید. مأمون او را بخشید.

ح: تربیت

ائمه (ع) در مورد امور تربیتی و فرهنگ علمی و تهذیت نفوس کوشش فراوان داشتند و اهتمام آنان تنها به بیان نصیحت و ارشاد منحصر نمی شد، بلکه مراقبت دقیق بر اعمال و مواقبت مستمر سلوک و رفتار و ملاحظه و اصلاح نواقص و معایب اخلاقی را بر هر کس لازم و ضروری می شمردند. امام (ع) با آن همه گشاده دستی هرگز این صفت شایسته را برابر با اسراف و تبذیر و ریخت و پاش نمی داند و از کوچک ترین کوتاهی در این باره نمی گذرذ، چنان که یاسر خادم گوید: روزی غلامان امام رضا (ع) میوه می خوردند، ولی هنوز کاملاَ آن را نخورده، اقی آن را به دور می انداختند. امام (ع) اسراف کاری را از آنها دید و فرمود: سبحان الله اگر شما به این میوه ها نیاز ندارید، انسان هایی هستند که نیاز دارند، چرا دور می ریزید، آن را به کسی بدهید که نیاز دارد.

سلیمان بن جعفر جعفری گفته است: برای کاری که داشتم خدمت امام رضا (ع) بودم. خواستم به خانه ام باز گردم، امام فرمود: با من بیا امشب را نزد من بمان . . . با آن حضرت روانه شدم تا وارد خانه شد. هنگام غروب آفتاب بود و غلامان در طویله به کار گل و بستن میخ آخور برای ستوران و غیر از آن مشغول بودند و با آنان مرد سیاهی کار می کرد که از جمله غلامان حضرت نبود، امام فرمود: این مرد که با شماست کیست؟ گفتند: به ما کمک می کند و مزدش را می دهیم، امام فرمود: من بارها شما را نهی کرده ام از این که کسی را پیش از آن که اجرتش را معین کنید به کار نگیرید. و سپس رو به من کرد و فرمود: بدان! هر کارگری بدون این که قبلاَ مزد او را تعیین کرده باشی، اگر سه برابر آنچه مزدش است به او بپردازی، باز گمان می کند که از اجرت او کاسته ای و اگر پیش از انجام دادن کار، مزدش را معین و پس از آن پرداخت کنی، تو را به سبب وفای به عهد می ستاید، و اگر اندکی زیادتر از مزدش به او بدهی، آن را بخششی از تو می داند.

در این حدیث، امام رضا(ع) اشاره به نکته ی مهمی می فرمایدکه مربوط به قانون کار است تا به وسیله ی آن حق کارگر و کارفرما و هر دو تأمین شود.

حضرت عبدالعظیم حسنی می گوید: امام رضا (ع) فرمود: ای عبدالعظیم! سلام مرا به دوستانم برسان و به آنها بگو: راه نفوذی برای شیطان بر خودشان قرار ندهند و دوستانم را به سکوت (در اختیار داشتن زبان) و ترک مجادله ی (کشمکش لفظی) بی مورد امر کن، و به آنها دستور که به همدیگر رو آورند و به دیدار یکدیگر بشتابند. زیرا این کار وسیله تقرب به من است و نیز به آنها امر کن خود را به بد نام کردن یکدیگر و اختلاف با همدیگر مشغول نسازند، چرا که من با خود سوگند یاد نموده ام که هر کس چنین کند و یکی از دوستان مرا خشمگین سازد از درگاه خدا بخواهم تا او را به سخت ترین عذاب ها، گرفتار کند و در آخرت از زیانکاران باشد.

از بزنطی نقل شده که گفته است: امام رضا (ع) مرکب خویش را برایم فرستاد و چون به صریا آمدم، همه شب را در خدمت آن حضرت بودم، پس از آن که شام برایم آوردند، امام فرمود: برایم رختخواب بگسترند، یک بالش طبری و یک تشک و لباس خواب قیصری و یک عد ملحفه برایم آوردند و پس از آن که شام خوردم امام فرمود: آیا می خواهی بخوابی؟ گفتم: آری فدایت شوم. پس امام شخصاَ ملحفه و لحاف را به رویم انداخت و فرمود: خداوند شبت را سلامت کناد و ما در آن وقت روی پشت بام بودیم.

هنگامی که امام (ع) پایین رفت، در دل خود گفتم: من از امام (ع) کرامت و محبتی دیدم که هرگز کسی آن را ندیده است. ناگهان آوازی برآمد: ای احمد، و این آواز برای من شناخته نبود تا این که غلام آن حضرت وارد شد. آقایم را اجابت کن، من فرود آمدم و به نزد آن حضرت رفتم. امام (ع) رو به سوی من کرد و فرمود: دست خود را پیش آر، من دست خود را پیش بردم، حضرت آن را گرفت و فشرد سپس فرمود: امیرالمؤمنین علی (ع) که درود خدا بر او باد، به عیادت صعصعه بن صوحان رفت و چون خواست از نزد او برخیزد، فرمود ای صعصعه به این که تو را عیادت کردم بر دیگران مباهات مکن و موظب نفس خویش باش و گمان کن که مرگت فرار رسیده است و آرزوها تو را به بازی نگیرند، تور را به خدا می سپارم، و سلام فراوان بر تو دارم.

امام (ع) در این بیان به ضرورت تربیت واقعی نفس به طوری که تحت تأثیر پدیده های گذاری دنیا قرار نگیرد، اشاره می فرماید، تا بداند که توجه و عنایت دیگران به او چیزی از واقعیت و حقیقت او در دگرگون نمی سازد.

ط: خانواده

حضرت امام رضا (ع) فرمود: الََّذی یَطِلبُ مِن فَضلِ اللهِ عَزَّوَجَلَّ مایَکُفُّ بِهِ عَیَالهُ اْعظَمُ اْجراً مِن الُمجاهِدِفی سَبیل اللهِ. ( کسی که در طلب روزی می کوشد و فضل خدا را می جوید تا مخارج اهل و عیال خود را کفایت کند، اجرت و پاداش او از مجاهد راه خدا بیشتر است.)

شخصی به امام رضا گفت: قربانت شوم! من دعا می کنم که خداوند از روزی حلال خود به من عطا فرماید. امام فرمود: می دانی روزی حلال چیست؟ من گفتم: قربانت تا آن جا که می دانم کاسبی بی غل و غش را روزی حلال می شمارند. امام فرمود جدم علی بن الحسین (ع) که صلوات خدا بر او باد می فرمود: الحَلالُ قُوتَ الُمصطَفَینَ وَ لکِن قُلْ: اَسْألُکَ مِنْ رزقِکَ الواسِع (روزی حلال، قوت برگزیدگان الهی است. در دعای خود بگو: بار خدایا! از روزی واسعت به من عطا کن.)

امام رضا (ع) فرمود: مَا اْفادَ عَبدٌ فائدهً خیراً مِنْ زَوجَه صالَحه اِذا رَاها سِرِّ تَهُ وَ اِذا غابَ عَنها حَفِظَتَهُ فی نَفسِها و مالِهِ. (بنده مؤمن سودی به چنگ نمی آورد که از همسر شایسته بهتر باشد. همسری که چون شوهرش به خانه درآید، مایه ی مسرت او باشد و چون از حضور او غایب شود، مال و ناموس شوهر را نگهبان باشد.)

امام (ع) در مورد مردان نیز می فرماید: سزاوار نیست از برای مرد که بوی خوش را از خود دور کند. زیرا پاکیزگی و تمیزی و بوی خوش پا برجا و مستحکم کمک می کند.

از ابوالحسین محمد ابن ابی عباد که کاتب حضرت رضا (ع) بود و فضل سهل او را انتخاب کرده بود، مروی است که گفت: حضرت رضا (ع) ذکر نمی کرد فرزندش محمد را مگر به کنیه ی او و می فرمود من به ابی جعفر (ع) چنین نوشتم و یا ابو جعفر به من چنان نوشت و حال این که آن بزرگوار کودک بود و در مدینه اقامت داشت. پس آن حضرت او را به تعظیم خطاب می فرمود و نوشته های آن حضرت که می رسید در نهایت بلاغت و حسن بود و از آن جناب شنیدم که فرمود: در میان اهل بیت ابوجعفر وصی و بعد از من خلیفه من است.

ی: پیش گویی

اما رضا (ع) بسیاری از حوادث را از قبل از آن که واقع شود، پیش بینی می کرد و آن حوادث همان گونه که حضرت پیش گویی کرده بود، اتفاق می افتاد. این پیش گویی ها به روشنی عقیده ی اصلی شعیه را ثابت می کند که: خدای تبارک و تعالی به امام اهل بیت (ع) فضیلت و علوم باطنی بخشیده است.

روایات بسیاری خبر از پیش گویی امام رضا (ع) می دهد که دلیل بر امات او نیز هست. چند روایت را در این جا بیان می کنیم:

محمد بن داوود گوید: من و برادرم در نزد امام رضا (ع) بودیم که شخصی آمد و عرض کرد که عمویش محمد بن جعفر (ع) در حال احتضار است. امام (ع) برخاست و به منزل عمویش رفت و بر بالینش نشست. دید عمویش اسحق بن جعفر (ع) و اولاد و افرادی از آل ابی طالب (ع) بر بالین او گریه می کنند. امام بر بالای سرش نشست و به او نگاهی انداخت و تبسم نمود. افرادی که در منزل بودند این مطلب را ناخوش داشتند. امام (ع) از منزل خارج شد. من به او عرض کردم خداوند مرا فدای شما کند، چراتبسم نمودی؟ امام فرمود: من از گریه ی عمویم اسحق بن جعفر (ع) تعجب کردم و حال این که به خدا سوگند اسحق پیش از محمد از دنیا می رود و این محمد است که برای او می گوید. طولی نکشید که حال محمد بن جعفر خوب شد و اسحق رحلت نمود.

حسن بن علی بن فضال روایت کند که عبدالله بن مغیره می گفت که من واقعی بودم و در حالی که مذهب وقف داشتم، حج گزاردم. چون به مکه رفتم در خاطرم گذشت که آیا مذهب من بر حق است؟ به خدای کعبه عرض کردم. پروردگارا تو خواهش مرا می دانی، مرا به بهترین دین ها ارشاد کن و این چنین در قلبم گذشت که به مدینه بروم و به حضور حضرت رضا (ع) شرفیاب شوم. وقتی به مدینه آمدم بر درب خانه ی آن بزرگوار ایستادم و به غلامش گفتم به مولای خود عرض کن که مردی از اهل عراق بر در خانه ایستاده است. ناگاه شنیدم که آن بزگوار فرمود: ای عبدالله بن مغیره داخل شو! چون به درون رفتم، به من نظری انداخت و فرمود: خداوند دعای تو را مستجاب کرد و تو را به دین خود هدایت نمود. من گفتم: اَشْهَدُ اَنکَ حُجَّهُ اللهِ وَ امینُ اللهِ عَلی خلْقِهِ!

نمونه ی دیگر از علم ذاتی امام رضا (ع) این است که وقتی محمد بن جعفر عموی امام رضا (ع) در مکّه قیام کرد و بیعت مأمون را شکست، امام (ع) به نزد او رفت و فرمود: ای عمو! پدر یا برادرت را به دروغ متهم مکن، زیرا چنین قدرتی با تو سازگار نخواهد بود. به هر حال محمد بن جعفر توجهی به پندار و اندرز امام رضا (ع) نکرد و طغیانش را علیه مأمون اعلام داشت. کمی پس از آن، گروههایی از افراد مأمون به سرکردگی جلودی به محمد بن جعفر و جنگجویانش حمله کردند و آنها را شکست دادند. سپس محمد از جلودی امام خواست و او نیز به وی امام داد. آن گاه محمد به منبر رفت و اختیار قدرت را واگذار کرد و گفت: این قدرت متعلق به مأمون بود و من حقی بر آن ندارم.محمد بن جعفر پس از وصول امام رضا (ع) به خراسان، به احترام امام (ع) بخشیده شد و در خراسان در ملازمت مأمون بود. هنگامی که امام (ع) شهید شد محمد بن جعفر از مردم تقاضا نمود تا پراکنده شوند و سپس همراه مأمون عازم بغداد گردید، ولی در گرگان درگذشت.

امام (ع) در بسیاری از روایات بر مدفون شدن خود در کنار هارون الرشید تأکید فرموده است:

حمزه بن جعفر ارجانی روایت کرده است که هارون از مسجد الحرام از دروازه خارج شد و امام رضا (ع) از دروازه ای دیگر و فرمود: خانه چه دور است و ملاقات چه نزدیک! مطمئناَ طوس من و او را با هم جمع می کند.

موسی بن هارون روایت می کند: هنگامی که هارون الرشید مشغول صحبت کردن در مسجد مدینه بود. علی بن موسی الرضا (ع) را دیدم که به من فرمود: تو خواهی دید که من و او را در یک خانه دفن خواهیم شد.

منبع:ویژگی های امام رضا


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 9 بهمن 1393برچسب:امام,رضا(ع), | 14:12 | نویسنده : لیلاریاحی |

.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • پارس لینک